سفارش تبلیغ
صبا ویژن
12:25 عصر
123
حجاب باطنی

سوار اولین تاکسی ای که جلوی پام بوق میزنه میشم..بی توجه به دختر کنار دستی ام میشینم و دوباره ساعت رو نگاه میکنم..12:40 هست و تا قبل از ساعت 1 باید خودمو برسونم به دانشگاه و برگه ام رو ببینم..ساق دستم بخاطر سنگینی کتابی که خریدم بدجور درد گرفته..ولی تو دلم بخاطر هدیه ای که به مناسبت سالگرد ازدواج داداشم گرفتم،خوشحالم..دوباره نگاهی به ساعتم میندازم..خیلی دیرم شده..تو خیابون ها ترافیک شدیدی هست..صدای آدامس خوردن دختر بغل دستیم بدجور میره رو اعصابم..بی اختیار نگاهش میکنم..وقتی میبینمش،واسه چند لحظه ازش بدم میاد..دوباره موشکافانه نگاهش میکنم..چادر به سر کرده ولی صورتش آرایش داره..آرایشش اونقدر هست که حسابی جلب توجه کنه..مقنعه اش رو هم تا ته کشیده عقب..وقتی میخواد کرایه اش رو بده به راننده،ناخون هاش عجیب جلب توجه میکنه...زودتر از من پیاده میشه..و من خوشحال که دیگه مجبور نیستم صدای آدامس خوردنش رو تحمل کنم..وقتی پیاده میشه دوباره نگاهش میکنم..یه چادر دانشجویی سرشه..کیفش رو هم انداخته رو چادرش..با یه کفش تاق تاقی..جورابش هم نازکه و هم رنگ پا هست..همچین که راه میره همه نگاه ها بر میگرده به سمتش..دوباره ساعتمو نگاه میکنم..خیلی دیرمه..ولی چاره ای ندارم جز صبر..بالاخره میرسم دانشگاه..استاد در حال رفتن هست..منو که میبینه بهش سلام میکنم و با خوش رویی جوابمو میده و میگه:خانوم........ اومدین برگتونو ببینین؟؟بله ای میگم و تا میام معذرت خواهی کنم بابت تاخیرم،برمیگرده به سمت اتاقش و کلی بهم احترام میذاره..زیاد وقتشو نمیگیرم..فقط براش توضیح میدم که 4 نمره امتحان میان ترم اولمو وارد سایت نکرده..رو برگه ای مینویسه و میچسبونه روی شیشه مانیتورش..خداحافظی میکنم و برمیگردم به سمت خونه..توی راه دوباره همون دختر ذهنمو مشغول میکنه..نگاهی به کتابی که خریدم میکنم:منتهی الآمال..تاریخ زندگی چهارده معصوم..پیش خودم میگم دخترای بدحجاب که خط و مَشیِشون مشخصه..راحت میگن حجاب دوست نداریم..ولی این خانوم با این کارش داره اسم چادر رو بد میکنه..وقتی اسم چادر میاد،به دنبالش بی اختیار یاد حضرت فاطمه(س) و حضرت زینب(س) میفتیم...حالا اگه اسم چادر بد بشه،باعث بدنامی این بزرگواران میشه..من اصلاً نمیگم برای شناخت اسلام باید به اشخاص نگاه کنیما!!ولی متاسفانه توی جامعه این عقیده رواج داره..

بانو:چادر سر کردن حرمت داره..حجاب فقط پوشیدن پارچه ای مشکی نیست..حجاب باید در رفتار،در ناخون ها،در صورت،در راه رفتن،در پوشیدن کفشها و جوراب،در طرز صحبت و از همه مهمتر باید در قلبت باشه..وقتی حجاب باطنت رو حفظ کردی،حجاب ظاهریت هم خودش حفظ میشه...

 

عکس چادر



برچسب‌ها: چادر،حجاب،حجاب ظاهری،حجاب باطنی
7:0 عصر
122
بازار ارزان فروشی

 

اینجا بازار است..

بازار شهر..

بازار دیگر دِمُده شده..

باید گفت:پاساژ..

اینجا پاساژ است..

مغازه های اینجا پارچه چادری ندارند..

آخرِ بی کلاسی است..

چادر که بپوشی بهت میگویند:اُمُل..

اصلاً اینجا اگر کسی با چادر بیاید،دست روی جنسی هم بگذارد،میگویند:تمام شده..نداریم..

اما اگر کسی با سگ وارد شود..

او خیلی باکلاس است..

دختر و پسرهایی که دست در دست هم می آیند

خیلی امروزی و اُپِن مایند هستند..

اینجا همه چیز میفروشند..

از ایمان و غیرت و حیا گرفته تا آدامس..

البته نه آدامس خروس نشان..آخر آنها هم بی کلاس شده اند..

اینجا بیشتر بازار خودفروشی داغ است..

بازار متلک..بازار جدیدترین متد آرایش..بازار بدن نماترین لباس ها..

و من بی اعتنا از جلوی پاساژ میگذرم..

و می روم به مسجد..و افتخار میکنم که در نظر سگ بازان،اُمُل هستم..

میروم به بهترین بازار دنیا..

جایی که در ازای وجودت ،بهشت میدهند..

در مسجد صحبت گرانی است..

قرار است اجناس باز هم گران شوند..

و حقوق کارمندان افزایشی پیدا نمیکند..

مردم همه از گرانی و وضع موجود می نالند..

یکی میگوید:انشاالله امام زمان(عج) می آیند و همه چیز درس میشود..

اینجا هم بازار است..

فقط قیافه اش با آن پاساژ فرق میکند..

بجای خواندن اللّهم کن لولیک بحث گرانی است..

و افسوس که در نماز هم همه فکر و ذکرمان پیش همان پاساژ است..

اینجا کسی برای غربت امام گریه نمیکند..

اینجا کسی فکر نمیکند که امام در تنهایی چه میکِشند..

اینجا همه امام را میخواهند برای ارزانی..

ارزانی اجناس در همان پاساژ..

اینجا خیلی از اللّهم عجل لولیک الفرج گفتن ها هم زبانی است..

کسی جامعه را برای ظهور مصلح آماده نمیکند..

اینجا هم بازار است..

بازار فروختن عقیده..

و من هم به فکر مانتوی نو ام هستم..

و اینکه امشب در عروسی دوستم کدام لباسم را بپوشم..

در دل من هم بازار است..

از درب زنانه ی مسجد بیرون می آیم..

و من مردی را میبینم که گوشه ای نشسته..

سرش را به دیوار تکیه داده و کتابی میخواند..

و در پاسخ دوستش که میگوید این کتاب ها به چه دردی میخورد،میگوید:

"من که لیاقت سربازی امام زمان(عج) را ندارم..

شاید آقا قبول کنند واکس زن کفش های سربازانشان شوم..

و امام(ع) واکس زنِ بی سواد نمیخواهند..

ما فقط در گریه هایمان امام(ع) را طلب میکنیم..

چرا در کنار اشکها،معرفتمان را بالا نمیبریم؟؟

مطمئنی امام(ع) اگر بیایند،ایشان را میشناسی؟؟

چقدر از امام میدانی؟؟نکند جزء آنهایی باشی که به مرگ جاهلیت بمیرند؟؟"

و من غرق در اندیشه صحبت های مرد،از مسجد خارج میشوم..

راست میگفت..

یابن الحسن،آقا جان:

شرمساریم که فقط لاف منتظر بودن را زده ایم..

و فقط برای آمدنتان اشک ریختیم..

اما هیچ گاه قدمی برای ظهورتان برنداشتیم..

و شرمساریم که گناهان ما باعث شده غیبتتان طولانی شود..

آقا جان:سالروز امامتتان مبارک..

پ.ن1:مرگ جاهلیت اشاره دارد به این حدیث پیامبر(ص):هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد،به مرگ زمان جاهلیت مرده است..

پ.ن2:داستان کاملاً خیالی است..خیالی اما واقعی..

پ.ن3:برادر و زن داداش عزیزم:نهم ربیع،اولین سالروز پیوند آسمانیتان مبارک.. 

پ.ن4:امتحانای من هم تموم شد..دعا کنید نتیجش خوب باشه..خودم هم شکر خدا خوفم..

پ.ن5:تو هر پستم تصمیم دارم چندتا لینک مفید بذارم..این هم لینک های مفید این دفعه:(کافیه روشون کلیک کنید)

 این روز های تاریخ (1)    ......  این روزهای تاریخ (2) ....این روزهای تاریخ (3) .....یک اشتباه ... 

پ.ن6:دلم نیومد اینو نذارم..اینم لینک دانلود یه درد و دل قشنگ با امام زمان(عج): درد و دلی با امام زمان (محمود کریمی) 

 

عکس امام زمان

 



برچسب‌ها: امام زمان(عج(،امامت امام زمان(عج)،بازار،ارزان فروشی
8:10 عصر
121
دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

دلمـ ــ میــ ـ ـلرزد.. دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

دلمــ عجیب برای زینب(س) میلــــرزد..

آخر نمیدانمـ امشب برای چه اشک می ریزد..

شاید شب رحلت پدربزرگ را به یاد می آورد..

پیامبر(ص) سخت بیمار بودند و تب دار..

قلم و دوات خواستند..

امّا....

نگذاشتند..آنها نگذاشتند..

شاید روز رحلت پیامبر(ص) را به یاد می آورد..

 به مصیبت عظیمی دچارش شده بودند..

جنازه پیامبر(ص) روی زمین بود..

امّت امّا در سقیفه جمع شده بودند..

کسی نبود زیر بغل امیرالمؤمنین را بگیرد..

دلمـ ــ میــ ـ ـلرزد.. دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

شاید زینب بیاد می آورد که همه مصیبت ها از همان روز رحلت پیامبر(ص) شروع شد..

بعد از آن روز بود که ریسمان به دستان امیرالمؤمنین(ع) زدند..

فدک را غصب کردند..

در کوچه به مادر سیلی زدند..

درب خانه وحی را آتش زدند..

میخ درب را در پهلوی مادر فرو کردند..

محسن را سقط کردند

و زینب را بی مادر..

و پایه ظلم را بر اهل بیت(ع) بنا نهادند..

دلمـ ــ میــ ـ ـلرزد.. دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

شاید زینب(س) تشییع جنازه غریبانه مادر را به یاد می آورد

و چادر خاکی مادر را..

و عطر مادر که حالا بقیع را پُر کرده بود..

و نیمه شبهایی که مخفیانه به زیارت مادر می رفتند..

دلمـ ــ میــ ـ ـلرزد.. دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

شاید زینب(س) پدر را به یاد می آورد

و چاهی که با او درد و دل می کرد..

و سلام هایی که مردم مدینه هیچگاه پاسخ ندادند..

و سحری که او را در محراب شهید کردند..

دلمـ ــ میــ ـ ـلرزد.. دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

شاید زینب(س) برادرش را به یاد می آورد..

برادر غرقِ خون بود..

حتی در خانه هم لباس رزم می پوشید..

 زینب(س) بالای سرش حاضر شد..

عباس(ع)..حسین(ع)..زینب(س)..

همه گریه میکردند..

امام حسن(ع) چیزی میگوید:

لا یومَ کیومَکَ یا أباعبدالله..

جنازه برادر تیر باران میشود..

عباس(ع) دست بر شمشیر می برد..

و حسین(ع) است که میگوید:نه!!

حسن(ع) وصیت کرده که در تشییع جنازه اش خونی ریخته نشود..

دلمـ ــ میــ ـ ـلرزد.. دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

شاید هم زینب 47 روز پیش را به یاد می آورد..

ظهر عاشورا..

کربلا..

مَشک سوراخ..

علمدار بی دست..

شِمر و گودال قتلگاه..

زینب و تَلِّ زینبیه..

دلمـ ــ میــ ـ ـلرزد.. دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

شاید هم سیلی هایی که خورده است را به یاد می آورد..

گریه ی کودکان..

رباب مضطر..

سرهای بالای نِی..

و سختی راه اسارت..

دلمـ ــ میــ ـ ـلرزد.. دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

شاید هم زینب سالهای بعد را می بیند..

فرزند برادرش را از مدینه به طوس می آورند..

و غریبانه شهیدش میکنند..

دلمـ ــ میــ ـ ـلرزد.. دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

شاید هم زینب(س) در لا به لای اشکهایش صدا میزند:

مهدی جان،عمّه،کجایی؟؟

دلمـ ــ میــ ـ ـلرزد.. دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

گاهی برای زینب(س)..

گاهی برای مهدی(عج)..

گاهی برای خودم..

و گاهی...

دلمـ ــ میــ ـ ـلرزد.. دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

مُحرم تمام شد..

نکند صَفَر هم تمام شود و مَحرم نشویم..

دلمـ ــ میــ ـ ـلرزد.. دلمـ ــ عجیب میــ ـ ـلرزد..

آقا جان!!نکند دست رد بر سینه هایمان بزنید؟؟

بغض نوشت: امروز که به دلیل پادرد نتوانستم راه بروم و پاهایم

را به زور روی زمین می کشیدم،آرام پیش خودم گفتم:یا زینب(س)

اشک نوشت:منتظرم..زیاد منتظرم نگذارید آقا..

 

عکس کبوتر



برچسب‌ها: شهادت امام رضا(ع)،شهادت امام حسن(ع)،شهادت پیامبر اکرم (ص)،28 صفر،29 صفر،انتظار..
10:48 عصر
120
م مثل مرد..

سلام مـرد سرزمین من..

مرد زمان های سخت و پر هیاهو..

مرد جنگ و نبرد و ایستادگی..

یادش بخیر..

خداوند گِل تو را سرشت..

و جنس تو را خلیفة الله قرار داد..

و تو را برای بندگی به زمین فرستاد..

و گاه مانند یوسف از بند زلیخا خود را رهانیدی..

و گاه تا أسفَلَ دَرَکٍ مِنَ الجَحیم پیش رفتی..

.

.

سلام بر تو مرد سرزمین من..

همان مردی که سینه اش بجای گردنبند، مهر و عطوفت داشت..

و دستانش از سرما کِرِخت می بست تا لقمه ای حلال بر سر سفره اش بگذارد..

همان مردی که با ابروانی پرپشت، صورتی مردانه و موهایی ساده، نگاهش را حفظ میکرد..

و به دنبال نگاری بود که حیا و عفتش از همه بیشتر باشد..

 و آنگاه که نگارش را می یافت

بارها و بارها جلو می رفت

غلامی می کرد

غرورش را می شکست  

اما حاضر به دوستی های بی دوام نمی شد..

و عاشقانه تا لحظه مرگ به نگارش وفا دار می ماند..

مردی که تنها مالک همسر خود بود

و نگاهش را تنها برای همسرش نگاه می داشت

و زیبایی همسرش را هم فقط برای خود..

و هرگز اجازه نمی داد نامحرمی چشمش به ناموسش بیفتد..

.

.

اما این روزها تو را چه شده است؟؟

یاقوت چشمانت را به سرخاب و سفیداب های بی ارزش می فروشی

و دُرِّ لبانت را به متلک های بی ارزش

به بانوان باحجاب با ارزش..

موهایت را بیگانه وار درست می کنی و ابروانت را زنانه..

و سینه هایت را گردنبند زنانه پر کرده

و دستهایت را دست بند زنانه..

و شماره تلفن همراهت را به هر بی سر و پایی می دهی..

و زلال جوانیت را در جلوی مدارس دخترانه به تیرگی میکشانی..

و در سر پیچ خیابان ها به دنبال نگاری..

نه یک نگار،نه دو نگار،که صدها نگار اما لحظه ای..

و زمانی که هرزگی ات را کردی

به دنبال پاک ترین دخترانی برای مادری فرزندانت..

و فراموش میکنی که:

الخبیثاتُ للخبیثین

و الخبیثون للخبیثات..

و البته:

و الطیّباتُ للطیِّبین

و الطیبونَ للطیّباتِ

 

 

.

.

مرد سرزمین من

هرگونه که باشی

هرگونه که لباس بپوشی

نَسَبَت پاک است..

تو را سینه زن امام حسین(ع) خوانده اند..

و من اطمینان دارم

که در سپیده دم طلوع خورشید

می توانی بشوی همان یوسف پاک

و باغیرت..

کافیست بخواهی..

به اصل خویش بازگرد مردِ سرزمین من..

 

پ.ن1:حاج آقای عابدینی فرمودند به جنبش ما بپیوندید..دعوتشان را لبیک گفتم

و این پست در راستای لبیک به دعوتشان نوشته شده

توجه داشته باشید که این پست در مقابل پست ایشان قرار نمی گیرد

بلکه در راستای ب مثل بانوی ایشان قرار میگیرد..

میدانم مثل ایشان زیبا نمینویسم..

ما کجا و حاج آقا کجا؟؟

پ.ن2: برای خواندن ب مثل بانو نوشته حاج آقا عابدینی اینجا را کلیک کنید..

پ.ن3:هنوز هم از مردانی که در بند دوم نوشته ام،پیدا میشود

برای داشتن مرد پاک،باید پاک بود بانو..

پ.ن 3:دلم میلرزد..

 

 عکس پاییز


12:52 عصر
119
چهل های بی امان..

و باز هم اربعین..

حالا چهل روز از بی برادری زینب(س) میگذرد..

و چهل روز است که سپاه بی علمدار شده..

اصلاً چهل روز است که سپاهی نمانده..

آخر همه مردان رفته اند..

حتی اصغر شیر خواره..

و تنها سجاد(ع) مانده..

که او نیز سخت بیمار است..

چهل روز است که زینب(س) مانده و رباب بی اصغر..

چهل روز است که زینب مانده و ناله های کودکان..

چهل روز است که زینب نمی تواند درست غذا بخورد..

آخر غذای کودکان کم است و زینب غذایش را به آنها می دهد..

چهل روز است که سجاد(ع) را دست بسته در مجلس بزم و شادی میبرند..

چهل روز است که زینب(س) و سجاد(ع) با زبانشان روبروی دشمن ایستاده اند..

چهل روز است که کمر زینب از داغ ظهر عاشورا خم گشته و شِکوِه بر لب نیاورده..

چهل روز است که کوه ها در برابر صبر زینب سر خم کرده اند..

چهل روز است که زینب در نماز شبش برادرش را دعا میکند،آخر خودش خواسته بود..

.

.

و چهل روز،نه 1179 سال است که مولایمان داغدار غم شهدای عاشورا و اسرا هستند..

.

.

و ما شیعیان چهل و نه روز است که عزای مولایمان را برپا کرده ایم..

درست از شب اول محرم..

و چهل و نه روز است که با نفسِ خودمان جنگیده ایم..

تا نکند قلب مولایمان که  سخت در مضیقه است از ما به دردآید..

و چهل و نه روز است که خودمان را طهارت داده ایم..

تا شاید ما را قبول کنند..

.

.

آقا جان:

برایمام پدری نمیکنی؟؟

کنیز و غلام سیاه نمیخواهی؟؟

کنیز و غلام چهل و نه روزه..

 

پ.ن1:دلم روضه میخواهد..روضه ای با صدایی دلنشین..

 

اربعین



برچسب‌ها: اربعین،اربعین حسینی،چهل روز،چهل ها،چهل
11:7 صبح
118
شرح زیارت عاشورا(3)

 

السّلام علیک یابن امیر المؤمنین

در حدیث شریف قدسی زیارت عاشورا میرسیم به عبارت:السلام علیک یا امیرالمؤمنین و ابنَ سید الوصییّن..

امام علی(ع) القاب بسیاری داشتند..در کتب تاریخی آمده که روزی امام علی(ع) روی خاک خوابیده بودند..پیامبر اکرم(ص) سر میرسند و میفرمایند:السلام علیکَ یا ابوتراب..سلام بر تو ای پدر خاک..بعد از آن هر زمان از حضرت علی(ع) میپرسند که کدام یک از القابتان را بیشتر دوست دارید،میفرمودند: ابوتراب..

اما اینکه چرا از میان این همه لقب، لقب امیرالمؤمنین در زیارت عاشورا آمده،قابل تأمل است..

لغت امیر در لغت دو اشتقاق دارد..یکی از باب اَمَرَ به معنی فرماندهی و سرپرستی و دیگری از باب میْرة به معنی طعام است..

و اما در مورد اشتقاق دوم:امام مردم را باید طعام علمی کند..چنانچه امام موسی بن جعفر(ع) در باره وجه تسمیه حضرت علی(ع) که در کتاب معالی الخبار آورده شده است، میفرمایند: لِأَنَّهُ یُمیرُ بِالعلم:چون اطعام علمی میکند..

لذا بعضی از اهل سنت این معنا را برای امیرالمومنین آورده اند..اما در پاسخ به آنها میگوییم:در خطبه غدیر،همانطور که در کتب و منابع اهل سنت هم آورده شده،آمده:سَلِّموا علی عَلیٍّ بِإمرَةِ المؤمنین:به علی (ع) با نام امیر المؤمنین سلام کنید..مسئله اینجاست که اگر اینجا معنی امیر از باب اشتقاق دوم به معنی طعام کردن باشد،پس اِمرَة فعل است و دو فعل در یک جمله نمی آید..پس حتما معنی اِمرَة در اینجا سرپرست و فرمانده است..

امّا بعد از این عبارت داریم:سیّد الوصیّین..وصی به شخصی گفته میشود که کارهایی که شخص در زمان حیاتش برعهده داشته را پس از مزگ به او واگذار میکنند..

پس وصی پیامبر(ص) باید هرچه که مردم نیاز دارند،مشکل دارند،سوال دارند را بتواند رفع کند و به تمام علوم عالم باشد..و همچنید در مکارم اخلاق و نَسَب و شرافت هم باید از بقیه برتر و بالاتر باشد..

واژه وصی را اهل سنت هم برای حضرت علی(ع) در کتبشان آورده اند..در مناقب خوارزمی روایت از امام علی(ع) آورده که فرمودند که پیامبر به من فرمودند:یا علی أنتَ وصیّی..

امام علی(ع) بارها فرمودند:فسئلونی قبل أن تَفقِدونی:از من بپرسید قبل از اینکه مرا از دست بدهید..و همچنین فرمودند که من به راههای آسمان آشناترم تا راههای زمین..خلیفه دوم،عمر بن خطاب بارها و بارها گفته:لولا علیٌّ لهلک العمر..این را اهل سنت در کتبشان آورده اند..پس عمر بن خطاب که خودش اقرار میکند اگر علی(ع) نبود،هلاک میشدم،چگونه میتواند وصی و خلیفه بعد از پیامبر(ص) باشد؟؟خودش اقرار میکند که شخصی برتر از او هست..پس آن شخص سزاوارتر است از او برای خلافت..اما میبینیم که چه ظلمهایی که به دختر پیامبر (ص) و وصی پیامبر(ص) که نمیکند..

لقب امیرالمؤمنین برای کسی غیر از امام علی(ع) به کار بردنش حرام شمرده شده است..اما معاویه در زمان خلافتش همه را مجبور میکرد به او با لقب امیرالمؤمنین سلام کنند..مردم زمان امام حسین(ع) که به جنگ با ایشون رفتند،همه مسلمان بودند..اما چه شد که رفتند به جنگ با امام زمان خود؟؟چون امامشان را نشناخته بودند..اگر آنها معنی واقعی امیرالمؤمنین که مخصوص علی بن ابیطالب(ع) بوده و هست را درک میکردند، امام حسن(ع) را تنها نمیگذاشتند،و به جنگ با امام بعد از او نمیرفتند..

اگر پیامبر اکرم(ص) فرمودند که هرکس امام زمان خودش را نشناسد،به مرگ زمان جاهلیت مرده،ما باید برویم دنبال امام شناسی..باید بدانیم امام کیست..علمش چگونه است..مکارم اخلاقش چگونه است..یکی از دلایلی که مردم گیر مدعیان دروغین مهدویت میشوند هم همین جهل درباره خصوصیات امام است..

کسی که امامش را بشناسد،راه راست را از کج میتواند تشخیص دهد..میفهمد حلال کدام است و حرام کدام..آیات محکم و متشابه قران را میشناسد..لذا امام علی(ع) امیرالمؤمنین است..فرمانده مؤمنان..و هرکس که قبول نداشته باشد که علی بن ابیطالب(ع) ولی و سرپرستش هست،مؤمن نیست..

در شب عاشورا امام حسین(ع) به یارانشان میگویند:از تاریکی شب استفاده کنید و بروید..امّا هیچکس نمیرود..چون آنها معنی امام را درک کرده بودند و فهمیده بودند امام کیست..آنها ابتدا معنی امیرالمؤمنین بودن علی بن ابیطالب(ع) را درک کرده اند که حالا به پسرش هم لبیک گفته اند..

انشاالله در پست آینده بیشتر درمورد اطعام علمی امام صحبت خواهم کرد به شرط حیات و البته توفیق..

جهت تعجیل در امر فرج امام زمان(ع) صلواتی عنایت فرمایید و ضمن فرستادن صلوات،نوشتن نظر پیرامون سلسله پست های شرح زیارت عاشورا و بلاخص این پست فراموش نشود..

 

پ.ن1:صحبت از امیرالمؤمنین(ع) کار ما نیست..جز معصوم از کسی بر نمی آید..

پ.ن2:این الطالب بدم المقتول بکربلاء؟؟

پ.ن3:نزدیک اربعین حسینی هستیم..40 روز از عاشورا میگذرد..نکند مَحرم نشده باشیم؟؟

پ.ن.4:مقداری از این نوشته سخنان بزرگواری است که به رشته تحریر آوردم..اما قسمت اعظم آن نوشته خودم و از دانشهای پیشینم میباشد..ممنون میشم ایرادات وراده را بفرمایید..

پ.ن5:مدارک لولا علیٌ لهلک العمر در کتب اهل سنت(ریز نوشتم زیاد جا نگیرد):

اویل مختلف الحدیث ، ابن قتیبه ، ص 152، مواقف ، ایجی ، ج 3 ، ص 627 و 636، شرح مقاصد ، تفتازانی ، ج 2 ، ص 294 ، تفسیر روح المعانی ، فخررازی ، ج 21 ، ص 22،شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ‌، ج 1 ، ص 18و ج 12 ، ص 179، تمهید الاوائل ، باقلانی ، ص 476 ، مناقب علی ابن ابیطالب ، ابن مردویه اصفهانی ، ص 88، ینابیع المودة ، قندوزی حنفی ، ج 1 ، ص 216و ج 2 ، ص 172و ج 3 ، ص 147 ، تاویل مختلف الحدیث ، ابن قتیبه، ج 1 ، ص 162، تمهید الاوائل فی تلخیص الدلائل ، باقلانی ، ج 1 ، ص 476 و 547 ، الحاوی الکبیر ، ماوردی شافعی ، ج 12 ، ص 115 و ج 13 ، ص 213 ، تفسیر سمعانی ، ج 5 ، ص 154 ، المفصل فی صنعه الاعراب ، زمخشری ، ج 1 ، ص 432 ، العواصم من القواصم ، ابوبکر بن عربی ، ج 1 ، ص 203 ، حاشیه الرملی ، رملی ، ج 4 ص 39 ، الجد الحثیث ، سعودی غزی عامری ، ج 1 ، ص 186، بریقه محمودیه ، محمد بن محمد خادمی ، ج 2 ص 108، منع الجلیل ، محمد علیش ، ج 9 ، ص 648، دستور العلماء ، قاضی عبدالنبی نکری، ج 1 ، ص 80    .

پ.ن6:اللّهم عجل لولیک الفرج

 

زیارت عاشورا

 



برچسب‌ها: شرح زیارت عاشورا،زیارت عاشورا،السلام علی یا امیر المومنین،امیرال
7:56 عصر
117
چرا باران آمد؟؟

اینکه چرا باران آمد، نمیــ دانمــ

فقط میدانم:بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری..

 

اینکه چه شد راه افتادم زیر باران، نمیــ دانمــ

فقط میدانم امید داشتم باران مرحمی باشد بر سوزش زخمهایم..

 

اینکه رهگذران به من چه میگفتند، نمیــ دانمــ

فقط میدانم سخت، غرق در افکار خودم بودم..

 

اینکه چرا کنترل افکارم را ندارم، نمیــ دانمــ

فقط میدانم غرقِ او شده بودم..

 

اینکه چرا کنارم نیست، نمیــ دانمــ

فقط میدانم یک لحظه هم از من جدا نشده..

 

اینکه چرا یلدای من سحر نشده، نمیــ دانمــ

فقط میدانم تا او نیاید سحر نمی آید..

 

اینکه چرا بالِ پروازم را به من نداده اند، نمیــ دانمــ

فقط میدانم از پای فتاده ام..

 

اینکه صبحِ ربیع کی می آید، نمیــ دانمــ

فقط میدانم تا زنده ام چشم به راهم..

 

اینکه چرا هنوز برنگشته است، نمیــ دانمــ

فقط میدانم خواسته بودم زود بازگردد..

 

اینکه چهره ی شکسته ام را از پسِ چادرِ خاکیم میبیند، نمیــ دانمــ

فقط میدانم عاشقِ چادرِ خاکیست..

 

اینکه چگونه بخوانمش، نمیــ دانمــ

فقط میدانم صدایم را میشنود..

 

اینکه چه وقت به خانه رسیدم، نمیــ دانمــ

فقط میدانم دستهایم یخ زده بود..

 

اینکه چه وقت قلبِ یخ زده ام از کار می افتد، نمیــ دانمــ

فقط میدانم تا گرمای وجودم نیاید،یخ زده می ماند..

 

اینکه چه وقت دنیا به پایان میرسد، نمیــ دانمــ

فقط میدانم منتظرم..منتظرِ ندایِ:

یا اهل العالم،قُتِلَ الحُسِینُ بِکَربَلا، عطشاناً

 

پ.ن1:پناهِ امیدِ ناامیدان، صبح ربیع را زودتر برسان..

پ.ن2:قبل از اینکه تو نظرات بپرسین، خودم میگم:بله،نوشته خودمه..

پ.ن3:شاید هم شما درست میگید:اینکه توی تیتر پست های برگزیده ام

بنویسم برگزیده،اشتباهه..پس دیگه نمینویسم..

پ.ن3:کاش این نوشته را بخوانی..

پ.ن4:این نوشته 3تفسیر دارد..مطمئناً تفسیرهای بیشتری

هم دارد..با ذهن خودتان تفسیرش کنید،نه نویسنده..

پ.ن4:امروز شیراز باران زیبایی اومد..شکرً لله..

باران



برچسب‌ها: باران،امام زمان،دلتنگی،امید
8:55 عصر
116
یلدای تنهایی(برگزیده پارسی نامه)

امام از مکه حرکت کرده اند

منتظران خودشان را باید به امام برسانند

به قیمت خون خویش

یاران، شوق دیدار، یلدای انتظار..

.

عمو اذن میدان میخواهد

یاران همه رفته اند

بابا گریه میکند

عمو مَشک بر دوش میرود

صدای شمشیر می آید

بابا به سمت میدان می دود

عمو به بابا، برادر می گوید

کودکان، عمو، یلدای انتظار..

.

بابا به خیمه می آید

کودکان را نوازش میکند

به عمه چیزهایی می گوید

خداحافظی می کند

صدای شمشیر می آید

صدای اسب بابا از پشت خیمه ها می آید

حتماً بابا آب آورده

اسب امّا، تنهاست

کودکان، بابا، یلدای غم..

.

خیمه ها را آتش زدند

خار در پای کودکان میرود

گوشواره ها را با گوش میبرند

چادرها را از سر میکشند

به صورت ها سیلی می زنند

کودکان، بیابان، یلدای وحشت..

.

عمّه همه را جمع میکند

رباب آب می آورد

عمو دیگر سقا نیست

کودکان همه یتیم شده اند

سجاد(ع) امّا، سخت بیمار است

دیگر کسی العطش نمیگوید

رباب فرزندش را صدا میزند

کودکان با گریه خوابشان میبرد

عمه امّا، بیدار است:

گاه بر بالین سجاد(ع)،گاه در کنار کودکان و گاه در کنار رباب

عمّه، کودکان، یلدای غربت..

.

ریسمان به دستها بسته اند

کودکان زمین میخورند

سربازان با سیلی آنها را بلند می کنند

سجاد(ع) هنوز بیمار است

عمّه امّا، محکم ایستاده است

عمّه، کودکان، یلدای اسارت..

.

قافله به شام می رسد

کودکان گرسنه و خسته اند

مردم امّا، هلهله میکنند

عمّه در مقابل یزید می ایستد

ما رَأیتُ اِلّا جَمیلاً میگوید

عمّه، کودکان، یلدای مصیبت..

.

کودکان کُنج خرابه عزا گرفته اند

عمّه نمازش را نشسته میخواند

رقّیه آرام پَر میکشد

مردم امّا، سخت در سرور و شادی اند

یزید، شامیان، یلدای سُرور..

.

.

.

ماهِ صَفر میشود

مهدی(عج) داغدار است

شیعیان امّا، سخت مشغول خرید

مهدی(عج) گریان است

شیعیان امّا، در شادی شبِ یلدا

مصیبت، مهدی(عج)، یلدای تنهایی..

.

.

پ.ن:قلب پدرمان سخت در مضیقه است..کمی آرامتر تخمه های شب یلدا را بشکنید..شاید صدای گریه های مولایمان را بشنوید..

 

عکس یلدا


11:8 عصر
115
حجاب علوی یا....(برگزیده پارسی بلاگ)

 سلام..میخوام یه چند کلمه حرف حساب بزنم..میدونم مسئولین محترم دانشگاه شیراز،اگر(با تاکید، اگر) این نوشته رو بخونن،سریع انکار میکنن در حد المپیک..ولی حقیقته..چه انکارش کنن و چه قبولش کنن..منتهی اگر قبولش کنن،میتونن جلوش رو بگیرن و به قول معروف جلوی ضرر رو هروقت بگیری،منفعته..

همین چند وقت پیش بود که در ورودی خواهران و برادرانِ دانشگاه ارم رو جدا کردند و چه سر و صدایی راه انداخت..خوب دانشجویان محترم هم حق داشتن..بعضی وقتا مجبور هستن هم قبل از درِ ورودی دور بزنن تا به در ورودی برسن و هم توی دانشگاه تا برسن به ایستگاه سرویس مربوطه..و در جواب اعتراضات گفتن:قراره حجاب رو کنترل کنن..حِ جا ب..

حالا من میخوام قضیه رو از جهت دیگه بررسی کنم..قبلش میخوام بگم حجاب اصلاً چی چیه..

حد و حدود حجاب خانوما که کاملاً مشخصه..باید همه جا را بپوشونند،فقط اجازه دارن گردی صورت و دستها تا مچ رو بیرون بذارن..

حالا خانومی حجابش رو رعایت میکنه،اون هم به بهترین نحوِ اون یعنی چادر..وظیفه آقا چیه؟؟نگه داشتن چشم و دوری از نگاه سوء..در کتب تاریخی اومده یه روز حضرت علی(ع) در کنار کعبه یک تو گوشی مَشت میزنن تو صورت یه پسر جوون..بعد که از حضرت میپرسن،میگن:داشت نگاه سوء به نامحرم میکرد..جوون در جواب میگه:این قدرت خدا بود که در دستان خدا جاری شد و به من سیلی زد.. و خودش کار حضرت رو تحسین میکنه..این داستان رو هم نگه دارین تا ربطشو به قضیه بگم..

خبردار شدیم کمیته ای در دانشگاه تأسیس شده به نام کمیته عفاف و حجاب..حالا اینکه دفترش کجاست و مسئولش کیه،اللهُ اَعلم..این کمیته وظیفش چیه؟؟ما هم نمیدونیم..فقط میدونم از طریق سیستم اتوماسیون دانشجویی،به دانشجویان بدحجاب تذکر میدن..و خیلی وقتها هم به اشتباه تذکر میدن و در مواردی مشاهده شده که این اخطار اشتباه و دیده شدن پیام توسط خانواده ها،باعث چه شک هایی از طرف خانواده که نشده..

من این ترم توی سه دانشکده مختلف کلاس دارم(توی دانشگاه ارم هم کلاس دارم و از وضعیت اونجا هم خوب با خبرم)..بپردازیم به شرح وضعیت دانشکده خودمون:در ورودی دانشکدمون اینقدر کوچیکه که اگر یه خانوم و یه آقا با هم برسن،یکی باید وایسه تا اون یکی بره و بعد خودش بره..همیشه هم نگهبان در ورودی،آقا هست و توی این 4سال تحصیلم،فقط یک بار یه خانوم از حراست دیدم که اونم توی سالن مطالعه خواهران،جایی که ورود آقایون ممنوعه و هیچ دیدی از بیرون هم نداره و یک محیط کاملاً خواهرانه هست،به حجاب خانوما گیر میداد که مبادا خانومی،موی خانوم دیگری رو ببینه!!!

حالا اومدن از طرف کمیته حجاب و عفاف،به خواهران بدحجاب پیام دادن..من یه سوال دارم؟؟مگر نه اینه که آقایون باید چشماشون رو حفظ کنن؟؟مگر نه اینکه نباید به نامحرم نگاه کنن؟؟پس از کجا فهمیدن فلان خانوم حجابش بده که بهش اخطار دادن؟؟وقتی خانومی توی نگهبانی نیست،جز اینه که اون آقا اسامی دانشجویان بدحجاب رو میده؟؟مگر نه اینکه در دانشگاه ارم رو جدا کردید تا وضعیت حجاب بررسی بشه؟؟چرا هربار از نگهبانی رد میشیم،خیره توی چهرمون میشه که ببینه حجابت چطوریه؟؟

مسئولان محترم،بنده به عنوان یه دختر محجبه که سعی دارم حجابم رو به بهترین نحو حفظ کنم،هربار که از در ورودی دانشکده ها(همشون) میخوام رد بشم،باید سرمو بندازم پایین و تقریبا حالت دو به خودم بگیرم و چادرم رو تا جای ممکن بکشم روی صورتم تا از نگاه نگهبانی فقط کمی در امان باشم..این موضوع همه دانشکده ها رو شامل میشه..شامل دانشگاه ارم هم میشه..از وقتی در ورودی دانشگاه ارم رو جدا کردن،فقط نگاه سوء بیشتر شده..از وقتی هم کمیته عفاف و حجاب تشکیل شده،نگاه نگهبان های مرد به خانوما توی همه دانشکده ها بیشتر شده تا ببینن که کی حجابش مشکل داره و ازش کارت دانشجویی بخوان و وقتی دانشجو کارتش رو نشون داد،آقای نگهبان میره توی دفترش تا اسم خانوم رو یادداشت کنه و فکر هم میکنه کسی نمیفهمه واسه چی کارت دانشجویی اون خانوم رو خواسته..

مسئولین محترم،شمایی که شعار حجاب میدید،شعار حجاب فاطمی برای خانوم ها و حجاب علوی برای آقایون رو فریاد میزنین:این که یک مرد، مسئولِ نگاه کردن به خانومها بشه که ببینه کی حجابش خوبه و کی موهاش پیداست و کی آرایش داره،حجاب فاطمی هست یا حجاب علوی؟؟دانشگاه مثل یک جامعه هست..نکنه دانشگاه شیراز بشه اون جامعه ای که فساد مسئولینش باعث فساد دانشجوهاش بشه؟؟نکنه خدایی نکرده جزء اونایی باشیم که اگر حضرت علی(ع) بودند،بهمون سیلی میزدن؟؟امیدوارم که این کارشون از روی قصد نبوده باشه و فقط یک اشتباه سهوی باشه و خیلی زود رفع بشه..

پ.ن1:این مطلب قراره تو یه نشریه توی دانشگاه شیراز چاپ شه..پس اگر ایرادی داره،ممنون میشم تذکر بدین..

 

دانشگاه شیراز


10:8 عصر
114
شرح زیارت عاشورا2(برگزیده پارسی بلاگ)

سلام مجدد خدمت همه شما همراهان بزرگوار و همچنین دوستان جدیدی که به ما میپیوندند..

بحث ما درباره زیارت عاشورا بود..ابتدا نحوه چهله زیارت عاشورا برای برآمدن حاجات که در رأس همه آنها فرج آقا امام زمان(عج) است را گفتیم و سپس معنی کلمه سلام..(برای خواندن پست های قبل روی کلمه چهله زیارت عاشورا و معنی کلمه سلام کلیک کنید..)

سلام سه معنی دارد..1.اسم خدا..2.مصدر باب تسلیم به معنای تعظیم..و 3.باب مجرد به معنای سلامت..

تعظیم در اسلام نهی شده اما برای غیر معصوم..در کتابی که متاسفانه اسمش را یادم نیست،آورده اند که امام صادق(ع) روزی در حال نیایش و دعا بودند که اسم مادرشان را می آورند..راوی میگوید:امام تا اسم مادرشان را آوردند آنقدر تعظیم کردند که سرشان نزدیک زمین بود اما سجده نکردند..

سلام کردن یک امر عادی نیست..اما ما گاهی و بهتر است بگویم اکثراً از روی عادت و یا از روی ادب سلام میکنیم و به مفاهیم سلام توجهی نمیکنیم..اما این سلام چه معنایی دارد که به ما سفارش شده است در زیارت عاشورا صد مرتبه آن را تکرار کنیم؟؟ قطعاً کسی که با هر سلام به مفاهیم آن توجه کند،این سلامها انقلاب عظیمی در ذهن و روح و قلبش ایجاد میکند...

گاهی شان و منزلت سلام دهنده بالاتر از سلام گیرنده است..مثلاً:سلامی که خداوند به اهالی بهشت میکند:سلامٌ قولاً مِن رَبِّ الرّحیم..در روایات آمده زمانیکه اهل بهشت این ندا را میشنوند،از بهشت و نعمت هایی که برای آنها آماده شده است غافل میشوند..و مدهوش این ندا میشوند...

گاهی هم سلام دهنده شان و مقامش پایین تر از سلام گیرنده است..سلام ما به ذوات مقدسه از این نوع سلامهاست..

سلام ما نسبت به ذوات مقدسه به این معناست که : ای کسی که بر شما سلام میکنم، شما از جانب من از همه اذیت ها،نامطلوب ها و  آزار ها در امانید..لذا اگر بخواهیم راستگو باشیم،باید خیلی مراقب رفتار و اعمالمان باشیم..باید این را در نظر بگیریم که نامه  تمامی اعمال ما به دست   امام زمان(عج) میرسد و هیچ عمل ما بر اهل بیت(ع) پوشیده نیست..

در کتب آمده: زمانیکه جناب حبیب بن مظاهر وارد اردوگاه امام حسین(ع) میشود، شادی زیادی در دل تمام اصحاب نمودار میشود..و با آمدن ایشان قوت قلبی میگیرند..پیرمردی ریش سفید با آن محاسن وارد میشود و همه اصحاب و یاران به دورش جمع میشوند..خبر به حضرت زینب(س) میرسد..حضرت زینب(س) که در خیمه قرار داشتند،میفرمایند:سلام مرا به ایشان برسانید..به جناب حبیب میگویند:دختر امیر المومنین به شما سلام رساندند..ایشان تا این سخن را میشنوند،خودشان را بر خاک می اندازند و خاکها را بر سر و رویشان میریزند و میگویند:من بی لیاقت کجا و سلام دختر امیر المومنین کجا؟؟

او میداند سلام حضرت زینب کبری(س) چه معنایی میدهد..

فضیلت شهدای کربلا از تمامی شهدا بیشتر است..از فضیلت آنها همین قدر بس که امام زمان(عج) در زیارت ناحیه مقدس و دیگر جاها به تک تک آنها سلام کرده اند..امام حسین(ع) هم در شب عاشورا می فرمایند:من اصحابی باوفاتر و بهتر از شما سراغ ندارم..لذا باید توجه کنیم وقتی به اصحاب امام(ع) سلام میکنیم به چه کسانی سلام میکنیم..

کسی که سلام میکند ابتدا باید قلبش آماده باشد..لذا می ایستیم و سلام میدهیم.. و بهمین دلیل است که آورده شده قبل از زیارات غسل کنید و توبه کنید و خودتان را در دریای رحمت الهی شستشو دهید..

اولین سلام  در زیارت عاشورا سلام بر اباعبدالله(ع) است:السَّلامُ علیکَ یا اَباعَبدالله..

اینکه به کسی با کنیه اش سلام میدهیم نشان بر ادب و احترام است..اما چرا از میان کنیه های امام حسین(ع) اباعبدالله آورده شده..اینکه گفته اند امام فرزندی داشته اند به نام عبدالله و اینکه هنگام تولد امام حسین(ع) پیامبر ایشان را با نام اباعبدالله میخوانند را کنار میگذاریم..ابا عبدالله یعنی چه؟؟

ابا عبدالله یعنی پدر بندگی خدا..براستی که اگر امام حسین(ع) نبودند،از بندگی خدا هم خبری نبود..اصلا از اسلام خبری نبود..ما هرچه از اسلام و تشیع و بندگی خدا داریم از امام حسین(ع) است..لذا خداوند  ایشان را در این حدیث قدسی پدر بندگی خدا خوانده است و ما به ایشان با این عنوان سلام میدهیم..

به امید توفیق درک هرچه بهتر و بیشتر این حدیث بزرگ قدسی...

پ.ن1:لطفاَ به عکس زیر توجه کنید..خیلی تو انتخاب و طراحی و تغییراتش دقت کردم تا متناسب موضوع باشد..در انتخاب تمامی عکسها دقت دارم ولی این عکس کمی منحصر به فرد است..

پ.ن2:کسی از لحن نوشته ام ایراد نگرفت،من هم ادامه دادم..

پ.ن3:قسمتهایی از این نوشته که خودم نوشته ام حتما دارای ایراداتی هست..ممنون میشم اساتید بنده تذکر بدهند..

پ.ن4:اللهم عجل لولیک الفرج..

پ.ن5:بی تابیم به حد اعلی درجه خود رسیده...دعایم کنید...

عکس زیارت عاشورا



برچسب‌ها: زیارت عاشورا،شرح زیارت عاشورا،معنی ابا عبدالله
« مطالب جدیدتر ........ مطالب قدیمی‌تر »